سفارش تبلیغ
صبا ویژن
محبوب ترینِ شما نزد خداوند، نیکْ کردارترینِ شماست . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
تابستان 1386 - یادداشتهای روزانه ام
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  •  

    عشق های کلیشسه ای

    آنکس که فریب الفاظ را خورد ، هرگز ره به معنا نخواهد برد.

    گفتی که با جملات کلیشه ای قلب تورا مسحور کلمات خود کرد ه ام ، اینطور صحبت کردن ، بی انصافی به ساحت مقدس عشق است.

    هر واژه ، نمادی از معنایی است و در پر هر مجازی ، حقیقتی نهفته است. هنر عاشقان ، عبور از ظواهر و رسیدن به بواطن کلمات است. کلیشه ها تنها نمادی از اصل ها هستند که هرگز نابود نخوهند شد و دل بستن به چند واژه بی فاعل و مفعول شاید در مرام عاقلان عاشق ، مفید فایده نباشد. دل به آن جاوید باید بست که هرگز تمامی ندارد و اگر روزهای عالم تمام شوند ، او چون روز اول ، پاک  ودست نخورده می ماند و این شاید معنای این بیت سحر انگیر ملای روم باشد:

    روزها گر رفت گو رو باک نیست

    تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

    روزگاری برای سمیه (یکی از شاگردانم) در دفتر خاطراتش ، هفت قنوت را نوشتم ، دل نوشته ای که به قول خودش زندگی اش را عوض کرد. و امروز برای شما خواهم کوشید تا جملاتی را به رشته تحریر درآورم که شاید مسیرطی شده امان را عوض کند. شاید بینشی عمیق تر ، درک کاملتر و حسی مقدس تر از لمس ظواهر لغات به ما ارزانی دارد.

    چه بد است آدمی تنها هنرش نوشتن باشد ، چه جانکاه است کسی با کلمات مسجع خود ، دلی را به یغما ببرد ، من این را جسارت و توهین  به ساحت عشق می دانم  وبس. اگر واژه ها تو را مسحور خود کرد ، هستند کسانی که صد البته ، فریبا تر از من بنویسند ودل ربایی بیشتری برای مشتریانشان به خرج دهند.

    گفتی : واژه هایت مشق عشق است ، تمرین عشق بازی بود ، شاید و البته حتما

    گاهی چنان عنان لغت از دستم به در می رود که می دانم باید تاوان سختی را برایش بپردازم. گاهی اسب چموش کلمات مرا به جایی پرت می کند که توان بلند شدن در خود نمی یابم. اما به خدای واژه ها قسم که در این میان ، دلم چیز دیگری را گواهی می دهد .

    آنچه تورا مسحور من کرد نه چشمهای همیشه حاضر من بود ونه اندام مادی و پست من که دل نوشته هایم بود. دل مویه هایی که اکنون سالهای سال است  ، همراه و هم نشین من است. چه قبل از وبلاگ نویسی و چه بعد از آن ، اینها یادگاران دوران خلوت و جلوت من است. میراث دلی پر از حرارت عشق. عشق به هرکس که قدر کلام را می داند و ارزش آن را پاس می دارد.

    یقین دارم راز ماندگاری رمزهای عالم هستی ، محصور زمان و مکان نبودن است. آنانی که نوشته هایم را خوانده اند ، همه گواهی داده اند که حرفهای دلشان را زده و نوشته ام درحالی که شاید مخاطب من مثل همین دل مویه ، یک نفر بیش نبوده ، این همان راز سحر انگیز جملات رمز دار من است.

    من روزی با یک افسانه شروع کردم ، جالب اینکه او حتی از نام افسانه هم نفرت داشت. اما دست بازیگر روزگار ، افسانه های بیشماری را در مسیر نشاند.  همه را به احترام افسانه اولی ، افسانه نامیدم تا رسم حقیقت گویی از این خاکدان بر نیافتد . همه را در لباس ایهام و کنایه نوشتم تا ، نامحرمان عشق ، شعورشان به درک حقیقت قد ندهد.

     



    سارا ::: سه شنبه 86/6/27::: ساعت 2:21 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    تک و تنها تو خیابون

    به زیر نم نم بار ون

    باز به یاد تو می افتم

    حرفایی که با تو گفتم

    گفتم عشق من یه کوهه

    تو ببین چه با شکوه

    عشق تو مثل سرابه

    عمره کوتاهه ، حبابه

    تک و تنها تو خیابون

    به زیر نم نم بار ون

    باز به یاد تو می افتم

    حرفایی که با تو گفتم

    گفتم عشق من یه کوهه

    تو ببین چه با شکوه

    عشق تو مثل سرابه

    عمره کوتاهه ، حبابه

    عشق من شعر شرابه

    عشق تو نقش برآبه

    عشق تو یه گل زرده

    عشق من مثل جنونه

    آبی ، رنگ آسمونه

    عشق یک ماهی به دریاست

    عشق من ببین چه زیباست

     عشق تو عکسای پاره

    نامه های نیمه کاره

    حرفایی که نا تمومه

    می دونم که بی دوومه

    عشق من ساده است و آسون

    پاک و تازه مثل بارون

    عشق من جنس بهاره

    تو قلبم ، موندگاره



    سارا ::: سه شنبه 86/6/27::: ساعت 2:0 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    البته آب ریخته را نتوان به کوزه باز گرداند، اما قانونی هم تدوین نشده که فکرش را منع کرده باشد .

    اگر عمر دوباره داشتم می کوشیدم اشتباهات بیشتری مرتکب شوم . همه چیز را آسان می گرفتم . از آنچه در عمر اولم بودم ابله تر می شدم . فقط شماری اندک از رویدادهای جهان را جدی می گرفتم . اهمیت کمتری به بهداشت می دادم . به مسافرت بیشتر می رفتم . از کوههای بیشتری بالا می رفتم و در رودخانه های بیشتری شنا می کردم . بستنی بیشتر می خوردم و اسفناج کمتر . مشکلات واقعی بیشتری می داشتم و مشکلات واهی کمتری . آخر ، ببینید ، من از آن آدمهایی بوده ام که بسیار محتاطانه و خیلی عاقلانه زندگی کرده ام ، ساعت به ساعت ، روز به روز . اوه ، البته من هم لحظاتِ سرخوشی داشته ام . اما اگر عمر دوباره داشتم از این لحظاتِ خوشی بیشتر می داشتم . من هرگز جایی بدون یک دَماسنج ، یک شیشه داروی قرقره ، یک پالتوی بارانی و یک چتر نجات نمی روم . اگر عمر دوباره داشتم ، سبک تر سفر می کردم .

    اگر عمر دوباره داشتم ، وقتِ بهار زودتر پا برهنه راه می رفتم و وقتِ خزان دیرتر به این لذت خاتمه می دادم . از مدرسه بیشتر جیم می شدم . گلوله های کاغذی بیشتری به معلم هایم پرتاب می کردم . سگ های بیشتری به خانه می آوردم . دیرتر به رختخواب می رفتم و می خوابیدم . بیشتر عاشق می شدم . به ماهیگیری بیشتر می رفتم . پایکوبی و دست افشانی بیشتر می کردم . بیشتر سوار چرخ و فلک می شدم . بیشتر به سیرک می رفتم .

    در روزگاری که تقریباً همگان وقت و عمرشان را وقفِ بررسی وخامت اوضاع می کنند ، من بر پا مى شدم و به ستایش سهل و آسان تر گرفتن اوضاع می پرداختم . زیرا من با ویل دورانت موافقم که می گوید: " شادی از خرد عاقل تر است . "

    اگر عمر دوباره داشتم ، گل مینا از چمنزارها بیشتر می

    سارا ::: سه شنبه 86/6/27::: ساعت 1:57 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    آمدنت تنها یک توهم در خیال مشوش من بود

    ورفتنت تنها یک سراب در کویر تشنه دیدار خیالم

    آمدی...رفتی

    اما فاصله میان آمدن و رفتن بیش از سه نقطه بود

    فاصله ای به درازی یک عمر بر باد رفته

    فاصله ای به پهنای شعاع زرد خورشید عالم تاب

    تو روز مبادای من در تنها ترین خلوت اندیشه ام بودی

    تو ردیف غزلهای وحشی من در دشت نرم اشعارم بودی

    می دانم

    هنوز هم نگاه از چشمهای من بر نداشته ای

    منتظرم

    هنوز هم منتظرم برگردی

    هنوز



    سارا ::: سه شنبه 86/6/27::: ساعت 1:55 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    برگشتم

    تا رسم ماندن در این خرابه دنیا

    هرگز از بین نرود

    برگشتم

    تا بدانی که مانده ام

    تا آخرین نفس

    برای تو ای مهربان

    برگشتم

    تا باز قلم

    تنها وصل کننده

    دو نقطه

    در صفحه روزگار باشد.

    برگشتم.....



    سارا ::: سه شنبه 86/6/27::: ساعت 1:53 عصر
    نظرات دیگران: نظر

       1   2   3      >
    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<
    بازدید امروز: 2
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدید :9497

    >>اوقات شرعی <<

    >> درباره خودم <<

    >>لوگوی وبلاگ من<<
    تابستان 1386 - یادداشتهای روزانه ام

    >>آرشیو شده ها<<

    >>جستجو در وبلاگ<<
    جستجو:

    >>اشتراک در خبرنامه<<
     

    >>طراح قالب<<