خواستم بخش دوم عشق های کلیشه ای را بنویسم نمی دونم چرا این شعرا را گفتم. شاید هم خیلی شعر نباشه اما اونایی که منو حس می کنن . شاید از خودنش لذت ببرن.
اورفت
دنیا که به کس وفا نکرده
تنها همه را به خواب کرده
از عشوه روزگار ترسم
نازت همه را خراب کرده
==
او آمده بود تا بماند
رازی که فقط خدا خبر داشت
در قلب دل آزرده زخمی
صد پاره آتش و شرر داشت
==
او آمده بود سبز و ساده
تا در دل من قرار گیرد
تا خط بزند خدای دل را
منصور دلم به دار گیرد
==
او رفت که رسم ماندن اینجا
تا صبح ابد فسانه باشد
او رخت سفر زخانه بر بست
تا خانه ما خرابه باشد
==
او رفت که تا ابد بگویند
رسم است که عاشقان بمیرند
در بحر فراق و اشک و آهش
لب تشنه ، چو تشنگان بمیرند
==
اورفت سفر ، دوباره تنها
تاباز دلم بهانه گیرد
در دفتر خاطرات عشقم
او رنگ غم زمانه گیرد
==
او رفت سفر ، خدانگهدار
این گونه ی خیس من برایت
من ماندم و کوله باری از غم
باشد، همه ی دلم فدایت
بازدید دیروز: 1
کل بازدید :9490